سلام ...
خوبین؟ ... طاعات قبول باشه ...
برادرم .. خواهرم ....
شده تا حالا انقدر دلت به درد اومده باشه که ندانی چه کار باید بکنی؟
شده تا حالا دلت بخواد داد بزنی طوری که صدات هفت تا آسمون رو طی کنه و بره به درگاه خداوند؟
دلم بدجوری به درد اومده ....
میخوام از یه چیزی برات بگم که دلیل این حال منه .... از بعضی ها که سنگر منافعشون رو روی ارزش ها بنا میکنن آخه تفاوت ما با بعثی ها چیه ؟؟؟...
کدوم بعثی ؟؟ برات میگم ....
...ولادت امام محمد تقی (ع) سال 74 بود...
همه غرق سرور از تولد امام، بچه های تفحص توی یکی از ارتفاعات فکه بودن!!
که یه سنگر بتنی خیلی بزرگی نظر همه رو به خودش جلب کرد ..
سنگر روی بلندی بود... پله های بتنی هم داشت ... برای رفتن به سنگر باید از روی پله ها بالا میرفتی...
خیلی مشکوکـ بود! کف سنگر سی – چهل سانتی بتن ریخته بودن...
با بیل مکانیکی شروع به کندن سنگر کردن ... در همین حین بود ، که به قطعات پیکر یه شهید برخوردن...
پاها و تن شهید رو در آوردن... متوجه شدن ...شانه و دستـها و سرش ... زیر پله بتنی قرار گرفته ... همون پله ای که زیر پای سربازای بعثی بارها لگد شده بود .... معلوم بود بتون رو روی اون ریختن...
درحال جمع کردن پیکرش بودن ...یه پوتین دیگه به چشم خورد...اطرافـــ سنگر رو زیر رو کردن ...
حدود 50 شهید پیدا کردن...
زیر همون سنگر بتنی ...
برادرم... خواهرم ... تورو خدا !!!! تو مثل بعثی ها نباش!!!...
دقت کن سنگـــــر منافعتو کجا بتن ریزی میکنی ...
نکنه شهـــــــدا ....
الله اکبـــــــــــــــــر ..........
خدایـــــــــــــــا از ما بگـــــــــــــــــــــذر ....