امان از آن روزی که حسین نیزه غریبی برزمین زند و «بسم الله و بالله . . .» گویان به گودی قتلگاه برود و یاوری نباشد . . . !!
و زینب در خیمه آید و فریاد زند عمر ابن سعد را که:
«وای بر تو! ابی عبدالله را می کشند و تو خیره بدو می نگری؟»
چرا که آنان که یار تو بودن همه خون گریه کردند و در خون غلتیدند . . .
وای برما اگر کربلا تکرار شود . .