در خرابات مغان نور خدا می بینم این عجب بین که چه نوری زکجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
کار می کنیم ، پول در می آوریم ، زندگی مان را می چرخانیم و زن و بچه مان را سیر میکنیم ! چمعه ها می مانیم کنار بچه ها و شاید از شهر بیرون برویم و دوری بزنیم ، خوشحال و خندان از اینکه اوضاع بدک نیست . بعضی وقتهاهم ، طوری که کسی متوجه نشود بادی به غبغب می اندازیم و از این که اینقدر مرد خوب و خانواده دوست و فعالی هستیم و از این که قدر خوبیم که داریم کار می کنیم ، به خود می بالیم ! این را هم یاد گرفته ایم که بگوییم الهی شکرت ! و زبان مان را هرازگاهی در دهان مبارک بچرخانیم و خدا را شکر کنیم . اما بالاخره دست خودمون درد نکند که کار میکنیم ! مثل این که واقعاً باورمان شده که زندگی مان با تلاش خودمان بر وفق مراد می گردد ، به این هم کار نداریم و اصلا نمی پرسیم که از صدقه سر چه کسی داریم روزی می خوریم ؟ اصلا شاید به ذهن مان هم خطور نکرده باشد که خدا همین جوری ، مستقیم و بی واسطه به ما روزی نمی دهد و انی وسط یکی هست که خدا به خاطر گل وجود او دارد به دستان مبارک او، روزی مان را می رساند و گره از کارهایمان باز می کند . اصلا توجه نمی کنیم که باید از او هم تشکر کرد و باید او را راضی و خشنود نگه داشت و نمکدان شکنی نکرد ! ما کار خودمان را می کنیم و کاری به او نداریم ، دقیقا مثل آدمهای ناسپاس !
حجت خدا ، دست دهنده خدا در عالم و چشم و گوش او و واسطه همه فیض ها و خوبی هاست و هیچ خیری به زمین نازل نمی شود مگر به دست با برکت او ...شاید باید کمی بیشتر وقت بگذاریم ، شاید یک لحظه ، شاید یک روز ... شاید این وقت گذاشتن به یادمان بیاورد که آنچنان هم که تا امروز فکر میکردیم بی صاحب نیستیم .... آنچنان هم بی واسطه به ما رحمتهای الهی نمی رسد ... بی انصافی است اگر این یک لحظه تفکر را نیز از دست بدهیم .... شاید خدا خواست و ماهم یکی شدیم از همه عالم که برای ظهور حضرتش تلاشی می کند و آنگاه است که بر روی قله رستگاری خواهیم ایستاد .... تا دیر نشده باید دست به کار شد .... ما که اصلا دوست نداریم برچسب ناسپاسی بر روی مان باشد .... لا اقل یکبار از خودمان بپرسیم : از مهدی چه خبر ....؟!